جدول جو
جدول جو

معنی ز پای ننشستن - جستجوی لغت در جدول جو

ز پای ننشستن
(دَ)
کنایه از مقاومت کردن. آرام نگرفتن. قرار نگرفتن. به کار خود ادامه دادن و درنگ نکردن. به زانو درنیامدن. کاری را یکسره تا نیل به هدف تعقیب کردن. پیوسته کوشیدن (در راه مقصودی و کاری). دست از کار نکشیدن:
اگر تو سرو خرامان ز پای ننشینی
چه فتنه ها که بخیزد میان اهل نشست.
سعدی.
چون شمع وجود من شب تا بسحر خود را
میسوخت و پروانه تا روز ز پا ننشست.
حافظ
لغت نامه دهخدا